خاطراتی از شهید «علی يار شول»؛
شهید علی یارشول گفت: اگر قرار است كه من تكّه تكّه شوم تا صدای انقلاب در جهان طنين افكن شود، پس ای خمپارهها و ای تيرهای بلا مرا دريابيد و گوشت و استخوانم را قطعه قطعه كنيد. من حاضرم و راضی هستم كه كوچكترين اثری از من نماند، اما نور انقلاب جهان را روشن كند.
کد خبر: ۵۳۰۵۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۳
خاطراتی از شهید «علی يار شول»؛
نوید شاهد - وقتی به شهید شول میگفتيم بيشتر پيشمان بماند، میگفت اين حرف را نزنيد، مگر امام حسين (ع) خانواده نداشت. مگر علياكبر جوان نبود. وظيفهي ماست كه بجنگيم براي پيروزي ايران و اسلام. من كه خودم به خانوادهی رزمندهها ميگويم خودشان را بايد برای همه چيز آماده كنند. شهادت، اسارت و مجروح شدن؛ چه طور خودم اينجا بمانم.
کد خبر: ۵۱۵۰۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۰
خاطراتی از شهید «علي يار شول»؛
نوید شاهد - آخرين باري كه شهید "علی شول" به جبهه رفت، ميگفت دوست دارم تا آخر جنگ آنجا باشم. وقتي ميآيم و خانوادهي شهدا را ميبينم، شرمنده ميشوم. نميتوانم توي صورتشان نگاه كنم. من تا آخر جنگ آنجا ميمانم. اگر ماندم كه ميآيم و اگر تقديرم شهادت باشد كه هيچ.
کد خبر: ۵۰۳۶۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۲۶
خاطراتی از شهید «علي يار شول»؛
همسر شهید «علي يار شول» می گوید: به او گفتم: با اين پاي زخمي كجا ميروي؟ گفت بالاخره ميروم وقتي شهيد صادقي آمد به احوالپرسياش گفتم علي يار نيست. گفت كجاست؟ گفتم: برگشته. گفت با اين پا برگشته اهواز؟
کد خبر: ۴۷۳۹۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳
خاطراتی از شهید «علي يار شول»
وقتي كه تابوتش را زيارت ميكردم، صدايش توي گوشم ميپيچيد كه ميگفت: بعد از جنگ همهي تاريخ نويسها بايد در مورد رزمندهها و جانبازان و شهدا بنويسند تا نسل آينده بداند كه آنها چه طور براي خدا و ميهن جنگيدند.
کد خبر: ۴۶۸۲۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۱
شهادت علیار شول از زبان برادر اسماعیل شول عمليات كربلاي 5 مرحله دوم (منطقه ي نهر جاسم عراق)در تاريخ 6/ 11 / 1365 گردان ما مأموريت داشت در جبهه ي نهر جاسم خط دشمن را بشكند و پس از عبور از نون شكل دوم و سوم به عمليات گردان 415 به فرمانده ي حسين تاجيک كمك نمايد.
کد خبر: ۴۶۵۱۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۹
خاطراتی پیرامون شهید «علي يار شول»؛
من ميدانستم او شهيد ميشود. اصلاً هر وقت او را در لباس پاسداري ميديدم، اختيار اشكهايم را نداشتم. در كربلاي يك كه پايش زخمي شده بود، وقتي برادرش بهادر از جبهه آمد، گفت علي يار مجروح شده، خيلي نگران شدم.
کد خبر: ۴۶۰۹۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲
معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران کرمان اسامی برندگان مسابقه کتابخوانی «مرد ناتمام قصه» را اعلام کرد.
کد خبر: ۴۵۸۶۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۲
رئیس اداره اسناد و انتشارات هنری بنیاد شهید استان کرمان گفت: مسابقه ی اینترنتی کتابخوانی «مرد ناتمام قصه» تا 3 خرداد ماه تمدید شد.
کد خبر: ۴۵۵۰۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۴
مسابقه ی مجازی کتابخوانی «مرد ناتمام قصه» تا 22 اردیبهشت ماه، در پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی نوید شاهد برگزار می شود.
کد خبر: ۴۵۳۵۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۶
يك روز چيزهايي را كه از جبهه آورده بود، نشانم داد و گفت اينها يادگاري جبههاند. نگه داريد، وقتي بچههايم بزرگ شدند نشانشان بدهيد كه يادشان بيايد جنگ چه بود و ما براي ايران و مردم چه كرديم.
کد خبر: ۴۵۲۱۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۶
سردار شهید «علی یار شول» به روایت مادر؛
علی یار به عزاداري امام حسين هم اهميت ميداد، توي مراسم تاسوعا و عاشورا هميشه حاضر بود و خدمت ميكرد، گاهي وقتها فانوس به دست براي شركت در مراسم عزاداري به روستاي ديگري مي رفت.
کد خبر: ۴۴۰۳۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۰
سردار شهید علی یار شول به روایت مادر؛
علی یار با بقيهي بچههايم فرق داشت. نه مثل آنها بيتابي و بيقراري ميكرد، نه مريض ميشد، نه بيخواب و ناآرام بود. اصلاً وقتي علي يار به دنيا آمد، زندگي ما از اين رو به آن رو شد. وضعمان بهتر شد.
کد خبر: ۴۲۰۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۰۹
همرزمانم با دلهره و اضطراب از من خواستند كه او را نزد ساير سربازان عراقي نفرستم زيرا بر اين باور بودند كه سرباز عراقي محل اختفاي ما را لو داده و موجب دردسر خواهد شد اما من به آنها اطمينان دادم كه اتفاقي نمي افتد به شرط اينكه صبور باشند و خونسردي خود را حفظ كنند.
کد خبر: ۴۰۴۱۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۰
معرفی کتاب؛
کتاب "مرد ناتمام قصه" خاطرات زندگی سردار شهید علی یار شول از لشکر 41 ثارالله را روایت می کند.
کد خبر: ۴۰۰۷۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۶
با فرماندهان شهید عملیات کربلای 5 لشکر 41 ثارالله(6)؛
همه باید بدانند که اینجانب با آزادی و اختیار کامل و با علم به موضوع جهاد وارد جبهه های حق علیه باطل شدم و این برای من یک تکلیف به حساب می آید.
کد خبر: ۳۹۶۵۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۶
با حمایت بنیادشهید کرمان
آن روزهاي آشوب كه باد معبر آهوان را پر خطر ميكرد و درّهها از صداي مرگ پر ميشد، ما بيهوده دل نگران تو بوديم. بايد ميدانستيم خدا تو را براي زخمهاي مقدستري آفريده. تو بايد رنجهاي بزرگتر و عميقتري را تحمل كني. تو ميبايست رتبههاي بلند عشق را بگيري. ميبايست مرگ را درهم بريزي و آغازي شوي براي زندگي. وقتي كه باغها ميپژمردند، تو بايد سبز ميماندي. جوانه ميزدي، ريشه ميدواندي تا جنگل ادامه پيدا كند. بايد ميخواندي تا زندگي سروده شود و آوازهاي سرخ عشق در متن تاريك زمانه جاري بماند.
کد خبر: ۳۸۵۸۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۰۲